نجوا

نیایش های از جنس بلور

برگ پاییزی

طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟

پوچ و بس تند چنان باد دمان

همه تقصیر من است این

و خودم می دانم

که نکردم فکری،

که تأمّل ننمودم روزی،

ساعتی یا آنی

که چه سان می گذرد عمر گران؟

کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان

که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست،

بایدش نالیدن

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟

نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن؟

همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن؟

سر هر بام که شد خوابیدن؟

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟

هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟

بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟

به کجا باید رفت؟

با کدامین توشه به سفر باید رفت؟

من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت.

نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط.

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟

لیک گفتند همه که جوانست هنوز،

بگذارید جوانی بکند،

بهره از عمر بَرَد کامروایی بکند.

بگذارید که خوش باشد و مست،

بعد از این باز ورا عمری هست

یک نفر بانگ بر آورد که او از هم اکنون باید فکر آینده کند.

دیگری آوا داد: که چو فردا بشود فکر فردا بکند.

سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت،

بگذرد امروزش، همچنین فردایش

با همه این احوال

من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟

آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟

نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی،

عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی.

چه توانی که زکف دادم مفت،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد،

لیک بیهوده تلف گشت جوانی

هیهات

آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند،

عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده،

ومرا می گفتند که چو آن ها باشم،

که چو آنها دایم

فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش،

فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم.

کس مرا هیچ نگفت

زندگی ثروت نیست،

زندگی داشتن همسر نیست،

زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم.

حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق:

من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گُسَلَم

گام در راه حقایق بنهم

با دلی آسوده

فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل،

مملو از عشق و جوانمردی و زهد

در ره کشف حقایق کوشم،

شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم،

زره جنگ برای بد و نا حق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم

آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش،

ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم.

من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش،

عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم

کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:

کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل، وقت پیری غافل

به زبانی دیگر:

کودکی در غفلت ،نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت.

[ دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:,

] [ 12:12 ] [ ستایش ]

[ ]

http://anisrahian.com/files_upload/sng2.jpg

 

ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺰﺍﺭ....
ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺎﻡ ﺭﻭي ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ....
ﺗﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺭفتم.... ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ....
ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ....
ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ....
ﭼﻨﺪ....ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ..... ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ....
ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ .... ﻗﺪﯾﻤﯽﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ تر....
ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﯿﻞ ﺗﺮ .... ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ....!!!! ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ...!!!!
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ....!!!!
اﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ....ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ديگه ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ....
ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ.!!
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﭘﺎ ﻣﯿﺰﺍﺭﯾﻢ....!!!!
ﮐﺎﺵ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪﯾﻢ.....
بزرگ شدن آرزوي خوبي نبود....!!!!

[ یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:,

] [ 23:54 ] [ ستایش ]

[ ]

http://uupload.ir/files/ev1w_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87.gif

[ یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:,

] [ 19:29 ] [ ستایش ]

[ ]

http://www.miyanali.com/patch2image.php?patch=usr/AMIN200/gal483.jpg&791556172

شهرستان زیبای میانه

[ شنبه 16 اسفند 1393برچسب:,

] [ 19:45 ] [ ستایش ]

[ ]

از امام رضا (علیه‌السلام) روایت شده است از بوییدن گل نرگس غفلت نکنید.
هر روز گل نرگس را ببویید. چنانچه میسر نشد هفته ای یک‌بار، در غیر این صورت ماهی یک‌بار، اگر نتوانستید سالی یک‌بار و حداقل در طول عمرتان حتماً یک‌بار
بوی گل نرگس را استشمام کنید زیرا در بدن رگی است که انسان را دچار افسردگی می‌کند و بوی گل نرگس از بین برنده و درمان افسردگی است.
.
.
امام رضا (علیه‌السلام)
گل نرگس ببوييد ؛ زيرا از زكام ، ايمنى مىبخشد . همانند سياهْ دانه .
.
.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم
گل نرگس را ببوييد ، هرچند در روز يك بار ، هر چند در هفته يك بار ،
هر چند در ماه يك بار ، هر چند در سال يك بار ، و هر چند در همه عمر ،
يك بار؛ چراكه در قلب ، هسته اى از ديوانگى ، جذام و پيسى وجود دارد
و بوييدن نرگس ، آن را دور مىكند.
.
.

از اميرمؤمنان على عليه السّلام نقل شده است :
گل نرگس را - دست كم در هر سال يك بار - ببوييد؛ زيرا
در دل انسان حالتى است كه تنها گل نرگس آن را مى زدايد.
.

،
و حال اثبات علمی بعد از 1400 سال
.

گل نرگس کلید درمان افسردگی

[ شنبه 16 اسفند 1393برچسب:,

] [ 19:36 ] [ ستایش ]

[ ]

شهادت حضرت زهرا وایام فاطمیه را به تماام مسلمانان وهم وطنان تسلیت عرض مینمایم

[ شنبه 16 اسفند 1393برچسب:,

] [ 19:33 ] [ ستایش ]

[ ]

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
به اندازه عرش ..نه ....نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !...
راهی ظلمت پر شور زمین ..
طفلکی بنده غمگین اَدم!..
در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟!!!!..

 

[ شنبه 16 اسفند 1393برچسب:,

] [ 19:11 ] [ ستایش ]

[ ]


تو زیباتری یا مریم !؟ تو زیباتری یا یوسف؟!

[ پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:,

] [ 1:22 ] [ ستایش ]

[ ]

ادرس کلیپ خدایا دوستت دارم

 

 

 

Sequence 01.mp4 - 31.0 MB

 

 

برای ادرس اپارات به ادرس زیر مراجعه فرمایید

http://www.aparat.com/v/p4tCg

[ سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:,

] [ 11:25 ] [ ستایش ]

[ ]

((( شعر گلایه خیلی زیباست)))
 
عالم ز برایت آفریدم، گله کردی*
از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی*

گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی*

جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی*

گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
بر بخشش بی منت من هم گله کردی*

با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توأم، تویی که از من گله کردی*

هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی*

صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت، گله کردی*

رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با این که نماز تو خریدم، گله کردی*

بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!*

از عالم و آدم گله کردی و شکایت
خود باز خریدم گله ات را، گله کردی؟

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:,

] [ 20:8 ] [ ستایش ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه